دختر هوس باز هر روز با یک نفر در حیاط دانشگاه بود,در کل دانشگاه بد نام بود و همه ازش بد می گفتند،نمی دونید وقتی در موردش حرف بدی می شنیدم ادامه مطلب http://opizo.com/NNrn7x ...
داستان_عاشقانه_من اوایل از اینکه با پسری دوست شم بیزار بودم...اما نمیدونم این یقینا خواست سرنوشت بود که من با محمد آشنا شم.. اون موقع محمد فقط هفده سالش بود.. اما یه پسر پخته ی خوبو با شخصیت از یه خانواده ی متدین. چند ماهی با هم دوست بودیم یه دوستیه پاک پاک....اون موقعا همه چی پاک تر ...
سال آخر دبیرستان بودم و خیلی آدم خجالتی تا به اون سن كه رسیده بودم نتوسته بودم دوست دختری برای خودم پیدا كنم ولی این اواخر تو راه مدرسه یه دختر_خیلی_خوشگل نظرمو به خودش جلب كرده بود . ادامه مطلب http://opizo.com/WE2HTo ...
شیخ_و_فاحشه شیخی در نزدیکی مسجد زندگی میکرد. در خانه روبهرویش، یک فاحشه اقامت داشت. شیخ که میدید مردان زیادی به آن خانه رفتوآمد دارند، تصمیم گرفت ادامه مطلب http://opizo.com/nz3VOp ...
وقتی پسری عاشق میشود « من چند سال پیش دیوانه وار عاشق شدم، وقتی که فقط ده سال داشتم، عاشق یه دختر لاغر و قدبلند شدم که عینک ته استکانی میزد،وپانزده سال از خودم بزرگتر بود، ادامه مطلب http://opizo.me/53oFxs ...
من دنیا هستم !!روزی جوانی پیش پدرش آمدو گفت:دختری رادیده ام ومیخواهم با او ازدواج کنم .من شیفته زیبایی این دختر و جادوی چشمانش شده ام . پدرباخوشحالی گفت :بگواین دخترکجاست تابرایت خواستگاری کنم وبه اتفاق رفتند تادخترراببینند اماپدربه محض دیدن دختر دلباخته اوشدوبه پسرش گفت: ...
ﺍﺑﻦ ﺳﻴﺮﻳﻦ ﺟﻮﺍﻧﻰ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺯﻳﺒﺎ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺗﻴﭗ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺷﻐﻞ ﺑﺰﺍﺯﻯ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻮﺩ. ﺯﻧﻰ ﻋﺎﺷﻖ ﺍﻭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺗﺎ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﻫﺎﺋﻰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺨﺮﺩ ﺑﻪ ﺷﺮﻁ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻟﺶ ﺑﻴﺎﻭﺭﺩ ﺗﺎ... ادامه مطلب http://opizo.me/dJabJ2 ...
چهارده ساله که بودم ؛ عاشق پستچی محل شدم. خیلی تصادفی رفتم در را باز کنم ونامه را بگیرم ، او پشتش به من بود. وقتی برگشت قلبم مثل یک بستنی، آب شد و زمین ریخت! ادامه مطلب http://opizo.me/fdapNQ ...